تا کی از جان خود جدا بودن
به ازین بودن است نابودن
یارو دادن به بیوفایی خط
من و سربر خط وفا بودن
کرده ام در صف سگانش جای
طاقتم نیست هیچ جا بودن
لب ز دشنام من نمی بندد
جرم من چیست در دعا بودن
شاهد و می نصیب دست رساست
نارساییست پارسا بودن
عشق با عافیت نیاید راست
عاشقی چیست مبتلا بودن
یار بیگانه پرور و جامی
نسزد با وی آشنا بودن