نی ماه منظری که نظربازیی کنم
در پایش اوفتاده سرافرازیی کنم
نی عاشقی که چون به لب آرد سرود شوق
با او درآن ترانه هم آوازیی کنم
نی صوفیی که چون شودش کشف راز غیب
با او به کنج صومعه همرازیی کنم
نی فاضلی که چون فکند درمیان سخن
از نظم و نثر نادره پردازیی کنم
چون ساحت امل ز کهن طرحها تهیست
شد وقت آنکه طرح نواندازیی کنم
در کنج بینوایی و بیغوله خمول
بر چنگ فقر و فاقه نواسازیی کنم
جامی که داده سود و خریده زیان خویش
با او درآن معامله انبازیی کنم