از تو بر دلها کمینها نیک نیست
وز کمین تاراج دینها نیک نیست
کرده نیکان چشمها فرش رهت
پا نهادن بر زمینها نیک نیست
در خم ابروی تو با راستان
بیخطا افتاده چینها نیک نیست
هر زمان این کیست گویی بر درم
ترک اینها گو که اینها نیک نیست
با رقیبان مهر و با عشاق کین
مهرهای تو چو کینها نیک نیست
آستانت سجدهگاه هر سر است
دور ازان ما را جبینها نیک نیست
دست تو جامی به جام می دراز
کوتهی در آستینها نیک نیست