جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۴۴

عاشق چو شوی تیغ به سر باید خورد

زهری که رسد همچو شکر باید خورد

هر چند تو را بر جگر آبی نبود

دریا دریا خون جگر باید خورد