جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۳۹

بر گوشه چشم تو که چشمش مرساد

دانی ز چه خاست آن کبودی که فتاد

مشاطه حسن دید چشم سیهت

شرمنده شد و سرمه به یک گوشه نهاد