جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۲۳

مسکین دل من بر آتش عشق گداخت

واندر طلب تو نقد هستی درباخت

آخر خود را به وصل لایق نشناخت

بنشست و به داغ و درد دوری در ساخت