شیر اندر آتش و در خشم و شور
دید کان خرگوش میآید ز دور
میدود بیدهشت و گستاخ او
خشمگین و تند و تیز و ترشرو
۳
کز شکسته آمدن تهمت بود
وز دلیری دفع هر ریبت بود
چون رسید او پیشتر نزدیک صف
بانگ بر زد شیر، های ای ناخلف
من که پیلان را ز هم بدریدهام
من که گوش شیر نر مالیدهام
۶
نیم خرگوشی که باشد که چنین
امر ما را افکند او بر زمین
ترک خواب غفلت خرگوش کن
غرهٔ این شیر ای خر گوش کن