جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۲

شبی به سوی تو از دیده پای خواهم کرد

بر آستان تو دزدیده جای خواهم کرد

به رسم سجده جبین را به خاک مقدم تو

برای دیده خود سرمه سای خواهم کرد

درین سرا به غمت خو گرفته ام بفرست

غمی که زاد ره آن سرای خواهم کرد

به هر طرف که روی در قفای محمل تو

به ناله هم نفسی با درای خواهم کرد

فزود محنتم از دل به داغ فرقت تو

سزای این دل محنت فزای خواهم کرد

به بنده بوسی ازان لب حواله کن ور نی

حواله لب تو با خدای خواهم کرد

درآ به میکده جامی که حل مشکل عشق

به جام باده مشکل گشای خواهم کرد