فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰

مژده وصل آن رفیع جناب

آمد از نزد حق به نص کتاب

می‏وزد از درش نسیم بهشت

بوی رحمان از این نفس دریاب‏

اینک اینک رسید وقت لقا

السرور، السرور، یا احباب

هاتف غیبم این پیام آورد

کابشروا بالقدوم یا اصحاب

قد دنا محضری بحضرتکم

هین برون آمدیم از جلباب

وقت آن شد که وصل ما گردد

مرهم زخم سینه‌‏های کباب‏

العجل، العجل، بلاء مهل

الحضور، الحضور، هان بشتاب

بسته شد باب فیض بر رخ فیض

افتتح یا مفتّح الابواب