همام تبریزی » مثنویات » شمارهٔ ۶ - در نعت خلیفه چهارم و فرزندان او و دو عم پیامبر و سایر مهاجرین و انصار

چون به جای نبی علی بنشست

اهل اسلام را قوی شد دست

اسد الله خلیفه فاضل

مرشد خلق عالم عامل

قدوة اهل دین علی ولی

قدر او همچو نام خویش علی

حیدر صف شکن سوار دلیر

برده شمشیر او مهابت شیر

ذوالفقارش چو اژدها خون ریز

هم نبردش نبرده جان به گریز

یافت جانش ز فضل حق نیرو

داد جان قوت دل و بازو

در خیبر به قوت جان کند

آن به نیروی جسم نتوان کند

یافت از آفریدگار جهان

مردی و مردمی و علم و توان

گشت مشهور در جهان به کرم

بود بحر علوم و دین و حکم

خواند او را دلیل جان و خرد

در علم خود و برادر خود

زهره باغ دولتش زهرا

پای بوس کنیز کش جوزا

ثمر آن زهر حسین و حسن

روحشان مشترک میان دو تن

بر روان نبی علیه سلام

اهل بیت و چهار یار عظام

بر حسین و حسن دو پاک نسب

منبع حسن خلق و کان ادب

بر دو عم نبی یکی عباس

وان دگر حمزه مردشوکت و باس

بر روان مهاجر و انصار

دوستان محمد مختار

باد پیوسته نور حق نازل

مؤمنان را نصیب ازو حاصل

تا جهان است دولت دین باد

بر زمین پنج نوبت دین باد

زان که از دین مصطفاست جهان

تازه چون تن ز جان و جان زایمان