همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۵۷

جانا دهنت که هست چون چشمه نوش

می‌آوردش ظلمت شب در آغوش

آن پنبه پندار که در گوش تو بود

پشم آمد و یکباره برون کرد ز گوش