همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۵۲

گفتا که به ابروم که دارم در سر

کامشب نفسی کنم به پیش تو گذر

سوگند چرا به قامت راست نخورد

سوگند به کج خورده که دارد باور