همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۵۱

نی حال دلم یکان یکان می‌گوید

وان راز که داشتم نهان می‌گوید

رازی که به صد زبان بیان نتوان کرد

از نی بشنو که بی زبان می‌گوید