آرزومندم ولیکن کو قدم
در فراقت شد وجودم کالعدم
نامه وقتی مینوشتم پیش دوست
آتش این نوبت همیسوزد قلم
ای دریغا خواب کاو هر شب مرا
با خیالت میرسانیدی به هم
نیست اکنون هیچ تدبیری جز آنک
بر زبان باد پیغامی دهم
و یک زمان ایمن نمیباشم ز تیر
تا برون آید کبوتر از حرم
وقت دوری یاد میکن بنده را
کز خداوندان شود پیدا کرم
گر جهنم را بود سوز فراق
وای بر اعضای کافر زان الم
زندگانی در حضور دوستان
مغتنم دارید یاران مغتنم
شد به پیغام از شما راضی همام
یا به بویی از نسیم صبحدم