کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰

طبیب شهر چه نقدی میدهد ما را

که کس نیافت به حکمت علاج سودا را

ز خاک پات گرم شتر به تیغ بردارند

نهم مرو ننهم از سر این تمنا را

سهی قدان بهشت ار به سرو ما برسند

چو سایه در قدم او کشند بالا را

ملامتم چه کنی کز ازل نگاشته اند

بنام اهل نظر نقش روی زیبا را

بسی به وصف دهانت کمال موی شکافت

نیافت یک سر مو نقش این معما را