حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۴۹

چشم تو ز بس که کرد خون از چپ و راست

در خون چو دلم غرق شد آنک پیداست

گر خون دلم نه غمزه ی شوخ تو ریخت

پس دامن چشم مستت آلوده است؟