قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۱۱

بی شعله، چو باده خود به خود می‌جوشی

غفلت به تو داده داروی بیهوشی

لعب هوست است ز عشق دور افکنده

ماند ز سبق، طفل ز بازیگوشی