قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۶

شادم به دل خراب در ویرانه

مجنون‌شدن است باب در ویرانه

بی دیده دل از عشق شد آباد، که نیست

روزن طلب آفتاب در ویرانه