قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۶۳

از بس که فسرد از نفس سرد، تنم

در پیراهن، چو مرده‌ای در کفنم

این طرفه که لب نبندم از خنده چو گل

با آنکه چو غنچه، مرده خون در بدم