قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۵۰

ای باطن تو چو ظاهر آینه صاف

از قاف گرفته نور مهرت تا قاف

شد صبح جهانگیر مگر شمشیرش

با تیغ دعای تو برآمد ز غلاف