قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۴۴

خون شد دلم از شنیدن نام وداع

جان رفت به باد غم ز پیغام وداع

ای هجر، که را می‌کشی امروز، که دی

من زهر اجل چشیدم از جام وداع