قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۵

چشم ترم از گریه ندارد آزار

وز درد نیفتاده به روز شب تار

تا چشم تو اش از نظر انداخته است

بر عینک دیده‌ام نشسته‌ست غبار