قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۹

فرزانه به قید شهر و کو بند بود

پیوسته اسیر زن و فرزند بود

مجنون داند به است صحرا از شهر

دیوانه به کار خود خردمند بود