قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۱

آن گل که ز نکهتش بشد هوش مرا

چون خواند به باغ وصل خود دوش مرا

از بس که به خدمت ایستادم پیشش

رفتار چو سرو شد فراموش مرا