قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۱

در خون دل از دیده خونبار نشستیم

چون دیده به خون از غم دلدار نشستیم

زان پیش که پرگار کشد دایره عشق

در دایره چون نقطه پرگار نشستیم

یک بار اگر از چمنی بی تو گذشتیم

هرگام چو گل بر سر صد خار نشستیم

در عشق ز ما عکس در آیینه نیفتد

از گرد هوس بس که سبکبار نشستیم

هر چاک ز دل، مطلع خورشید دگر شد

هرجا که به یاد تو شب تار نشستیم

هرگاه که رفتیم به یاد تو به گلزار

پهلوی گل و لاله به صد عار نشستیم

شایسته گلزار نبودیم چو بلبل

بر شعله چو پروانه سزاوار نشستیم

در حلقه اهل حرم و دیر چو قدسی

شایسته‌تر از سبحه و زنار نشستیم