اگر به کلبه احزان ما گذر کردی
فضای کلبه ما جنّتی دگر کردی
و گرچه در نظر حُسن او نمیآییم
چه بودی ار ز سر لطف یک نظر کردی
نکرد ناله زارم در او اثر هرگز
که گر به کوه رسد دل به حجر کردی
به یک اشارت اگر خواستی از گوشه چشم
هزار گونه غم از جان من بهدر کردی
چه میکنم ز خبر کاشکی مرا یاری
درآمدی و به یک یار بیخبر کردی
بمردم از من و رحمت نمیکند بر من
نمیرود به شفاعت کسی مگر کردی
برون شوی که از این نیمجان خلاص شوم
نمیکند هم و افسوس کاینقدر کردی
از این دو وجهبرون نیست کاشکی یک روز
ثواب بیش بدی هر چه بیشتر کردی
بس از خیال نزاری مُحال بیش مگوی
اگر چنان که نکردی وگر کردی