ز ما برشکستی و از ما بجستی
بر آنی که از زحمتِ ما برستی
دلِ ما ببردی سرِ ما نداری
درست است اگر ماجرا برشکستی
خیال تو از چشم ما نیست غایب
بلی شیوه ی ما بود بتپرستی
ترا تا بدیدم به تو بگرویدم
دل از ما ببردی و در جان نشستی
ملامت مکن بر نزاریِ مسکین
اگر پیش با خود نیاید ز مستی