حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳۳

اگر خواهی که خود را بازیابی

میان محرمان راز یابی

غلط کردم در او شو محوِ مطلق

چو گشتی محو آن‌جا بازیابی

همایِ عشق را بر فرق تسلیم

ز بامِ سدره در پرواز یابی

گر از ثعبان نفس ایمن بباشی

چو موسی قدرتِ اعجاز یابی

مکن بر بی ‌زبانان ظلم امروز

که فرداشان سخن پرداز یابی

به روز مویه یک یک موی بر خویش

اگر مایی کنی غمّاز یابی

زهی شرکِ عظیم استغفرالله

که با او خویش را انباز یابی

یقین می‌دان که باشی در جهنم

چو خود را در میان آز یابی

نسازد با تو دنیا تا تو از حرص

همه کارِ جهان ناساز یابی

نزاری محو شو فی‌الجمله در دوست

اگر خواهی که خود را بازیابی

همان شرک است اگر یک ذره خود را

در این چشم دوبینی بازیابی