ای سرِ کویِ تو منزل گَهِ آسایشِ من
خجل از مصقلۀ جودِ تو آرایشِ من
همه امید به بخشودن و بخشیدنِ توست
فضلِ تو کم نکند حصّه ی بخشایشِ من
هم رضایِ تو خلاصم دهد از آتشِ قهر
بس بود رحمت تو بوته ی پالایش من
پیشِ طوفانِ قیامت چه محل خواهد داشت
در دیوار عبادت ز گل اندایش من
تا دلیلِ کرمت هادی بختم نشود
ره به مقصد نبرد مرحله پیمایشِ من
کار تقدیرِ تو دارد من و امید به تو
تا چه آید زمن و کاهش و افزایشِ من
زاریِ زارِ نزاریِ ستم فرسوده
تو شنو ورنه که دارد غمِ فرسایش من