ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۶

باد آمد و گل بر سر میخواران ریخت

یار آمد و می در قدح یاران ریخت

زلفش به تلطف آب عطاران برد

چشمش به کرشمه خون میخواران ریخت