عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۳۴

بهار نو رسید

گل ار بستان دمید

ای گلعذار! نه وقت خواب است

ای رویت صبح عید

در این عید سعید

باده حلال، بوسه ثواب است

خرابم کن ز می

ز بانگ چنگ و نی

که ملک جم یکسر خراب است

برای انتخاب

در این ملک خراب

وطن فروش مشغول کار است

وکیلان را بگو

بس است این تکاپو

دور از بهشت شیطان و مار است

ما و عشق رخ دوست

قبلۀ ما، ابروی اوست

ما ندهیم دل خود، جز به یار

ما نکنیم اعتماد بر اغیار

مطرب مجلس بکش این نغمه را

از پرده بیرون

ساقی مهوش بده جامی از آن

بادۀ گلگون

ای وطن من

تو لیلای منی

من بر تو مجنون

پاینده بادا درفش کاویان

تیغ فریدون

ای دل غافل

بر احوال وطن

خون گریه کن خون

من با تو مایل

بر احوال وطن

خون گریه کن خون