«امیرزاده» گوید:
اگر دگمهات پنبهای بود
یار، جان، پنبهای بود
آشکرالله خوب بچهای بود
به ذات الله، به ذات الله
بازم دگمهات پنبهای نیست
یار، جان، پنبهای نیست
برو دگمهاتو پنبهای کن
آشکرالله، آشکرالله
«شکری» گوید:
امیر اگر یار ما بودی
یار وفادار ما بودی
پس «امسال خان» آنجا چه میکرد
با عبدالله، با عبدالله
شبی آنجا مهمانی بود
«اسماعیل قربانی» بود
تو صندوقخانه پنهانی بود
به اذن الله، به اذن الله
شبی که خانه خالی بود
فاسق هر سالی بود
آشکرالله پشت قالی بود
به عون الله، به عون الله
قسم خوردی آی بد نکنی
شکری را رد نکنی
الهی خصمت بکند
کلام الله، کلام الله