کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۹۲ - و له ایضا فی صفة صندوقچه

ای از پی حلّ و عقد دایم

در بند و گشایش او فتاده

جز با محرم ز غایت حفظ

راز دل خود برون نداده

سرکوفته یی و از صلابت

هم بر سر پای ایستاده

از بلعجی زبانت اوّل

گویا شده پس دهان گشاده

خاموشی و گاه نطق لفظت

بی صورت همه حروف ساده

گویا بزبان حال کز من

نتوان طلبید نا نهاده