کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۱۲ - وله ایضاً

نکبت دانش است دولت موش

اینت عزّت که یافت ذّلت موش

چکنم وصف نیک ذاتی او؟

نیست محتاج شرح دخلت موش

سخت دورست از طریف خرد

مردمی جستن از جبلّت موش

هرکسی دین و ملّتی دارد

خبث و افساد، دین و ملّت موش

کشتنش واجبست در کعبه

خود همین بس بود فضیلت موش

زن او کرد پرزایر کسان

هر دو سوراخ خود بدولت موش

می شنیدم که مار می گیرد

گاه گاهی بوقت غفلت موش

سگ بر آن گنده شرف دارد

که تن اندر دهد بوصلت موش

راست ماند بسبلت گربه

سبلت موش گاه صولت موش

مرجع موش هست سوی پنیر

مرجع گوزهاست سبلت موش

صاحبا چون تو آگهی که کسی

نیست آگه زمکر و حیلت موش

چون روا داری از خرد که کنی

قصد آزار کس بعلّت موش؟

گر بود دسترس بکوب سرش

که پسندیده نیست مهلت موش