کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۶۱

در هر عمری دمی که دمساز آیی

آن هم بدوصد کرشمه و نازآیی

وانگه که شوی رنجه نیایی بر من

چندانکه بپرسمت که کی بازآیی؟