کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۸۹

آن آب کزو بود دلم را شادی

د رچشم خودش هیچ محل ننهادی

و آتش که ازوست بر دلم بیدادی

بر منصب دست راست جایش دادی