کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۲۵

هر صبح که خندید زخندیدن او

دیدم دل خود چاک چوپیراهن او

هر شام که بگذشت ، شد از گریۀمن

همرنگ سرآستین من دامن او