کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۰۶

خرسند نشد یار بسر بازی من

برخاست غنش بخانه پردازی من

از من به بها ی عشوه جان میخواهد

دل می گوید : بخر بانبازی من