کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۰۳

من بودم دوش و یار سیمین تن من

جمعی ز نشاط و عیش پیرامن من

ایشان همّه صبحدم پراگنده شدند

جز خون جگر که ماند بر دامن من