کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۰۲

شمعم که شدست جان من دشمن من

صد تو غم دل گرفته پیرامن من

بر یاد لب تو وقت جان دادن من

جان خنده زنان برون شود از تن من