کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۰۰

ای هیچ نخورده غم بغم خوردن من

ناگشته بپرسشی بپیرامن من

یکبار درین تن بکمارم درگیر

باشد که بسوزد دل تو بر تن من