کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۶۰۷

گفتم ز فراق جاودان می ترسم

تو در بر و من همان چنان می ترسم

آنگه ز زبان دشمنان ترسیدم

و امروز ز چشم دوستانت می ترسم