کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۷

یاری که ازو بسی جفا دیدستم

زان پس که ازو چه رنج‌ها دیدستم

دی حال دل خویش بدو می‌گفتم

گفتا تو که‌ای؟ منت کجا دیدستم؟