کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۲

عشّاق بر آمدند پیرامن گل

یکباره زدند دست در دامن گل

وز بس که همی کشند پیراهن گل

آنک بهزار شاخ شد بر تن گل