کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۹۹

چون رنگ بدزدید گل از رخسارش

آویخت صبا چو خونیان بردارش

بسیار بگفت بلبل اندر کارش

تا بو که صبا بجان دهد زنهارش