کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۲۸

آنان که ز وصلشان دلم می‌بالید

جانم ز فراقشان فراوان نالید

ناگاه دهان گورشان بی‌دندان

چون آب بخورد و خاک در لب مالید