کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۹

چون باد اجل هم نفس مرد شود

چون صبح زانده نفسش سرد شود

خورشید که کس نیست ازو پر دل تر

از بیم فرو شدن همی زرد شود