کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۹

معشوقه چو شاهد و باندام بود

عاشق چه زبان که خوار و بد نام بود؟

چون باده بکام باده آشام بود

باشد که سفال کهنه یی جام بود