کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۸

مهرت ز ستم همیشه در میغ بود

نازت با من خصومت آمیغ بود

روزی که چو صبح سینه پر مهر کنی

یک دم زدن از ناز ودگر تیغ بود