کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۴

صدرا تو مکن غمز که آن غدر بود

غماز همیشه خوار و بی قدر بود

رکنی سره قلب ننگردد هرگز

داند همه کس که قلب در صدر بود